اوه! چه خبر بوده اینجا و من جا ماندم :) رویایی که ام تی همینجا و پای این عکس خلق کرد، فوق العاده زیبا است! من حرفی ندارم. از جایم روی صندلی هم کاملا راضی ام. هرکدام از شما عزیزان هم کنارم باشید مایه ی سرور و دلشادیست. اصلا شما دوتا قرار بگذارید یکساعت - یکساعت جایتان را عوض کنید ... وااای... فکرش را بکن... بعد باهم دعوایتان می شود، سرِ دقیقه ها! چون ساعتهایتان باهم تنظیم نیست.. بعد من هم همینطور که لم داده ام روی صندلی تماشایتان می کنم و غش غش می خندم...
حالا که اینطور شد اصلا موقعی که نشستی تو قایق و توی عوالم خودت داری سیر می کنی و حواست نیست آروم... آروم... از پشت سر نزدیک قایق میشم و همچی تند تند تکونش می دم که تا مرز افتادن در آب پیش بری ... هاهاهاااا B)
فکر کردی الهه جونم،منم اونوقت سرتو زیر آب میکنم بعدش که پشیمون نشدی میذارم سرتو از آب بیرون بیاری هوهوهو نرگس هاهاها میگم الان ام تی میاد می بینه اینجا خشونت و قتل عام راه افتاده هاهاها
اوهوم... روحیات ام تی خیلی لطیفه با این حرکات ژانگولر و خفن ما هیچ تناسبی نداره. شایدم الان داره اینا رو می خونه می گه ای بابا! ببین تصویر آرام و زیبایی که خلق کردم رو این دوتا چی به سرش آوردن! سه سوته تبدیل کردن به صحنه ی کارزار :))))))
ام تی جان اگه میخوای با من و الهه راه بیای باید کمی شرارت از ما یاد بگیری،یا بهتر بگم شرارت درونی ات را کشف کنی وگرنه می بازی؛گفته باشم ها هاهاها نرگس الهه جون راست نمی گم؟!
هاهاها خب این شد یک چیزی... بذار ببینم من چه وتکنشی نشون میدم؟! جیغی کوتاه و بعدش به خودم میام و میذارم دنبال تو و بعدش که گرفتمت به الهه میگم که دهتو بگیر و باز کنه بعدش قورباغه رو میندازیم تو دهنت ...هاهاها نرگس
به به ... چه فضایی... چه هوایی... دلم خواست :(
پاسخ دادنحذفالهه
آره الهه جون خیلی قشنگه منظره اش
پاسخ دادنحذفخیلی دلم میخواست همچین جایی باشم
نرگس
نرگس جان،
پاسخ دادنحذفاين روزها ، انگار وارونه ی يك تصويرم در بركه، كه سنگريزه ای مخدوشم می كند.
تصويرت يادم آورد كه سايه ی يك آرامشيم بر آب.
تو خوبی نرگس جان؟
ام تی جان
پاسخ دادنحذفوارونه یک تصویری،یعنی خود خود شعری؟
من خوبم تو هم که شعری؛ پرسیدن نداری...
نرگس
ای کاش ما انسانها مثل همان سایه روی آب قابلیت مرگ در هر لحظه و زاده شدن در لحظه پس از آن را می داشتیم؛ای کاش!
پاسخ دادنحذفنرگس
تصور كن تو و الهه روی صندلی ها نشسته ايد، و من در قايقی نشسته و برای شام ماهيها خرده نان به آب می ريزم. تصور كن
پاسخ دادنحذفای زرنگ گ گ گ....
پاسخ دادنحذفمن قایق بشینم و تو و الهه بشینین رو صندلیها
نرگس
فرقی نمی كنه، تو به ماهیا غذا بده و من و الهه به بازی انگشتهای تو با آب نگاه می كنيم، الهه قصه برای گفتن زياد داره از اسمش پيداست.
پاسخ دادنحذفاوه! چه خبر بوده اینجا و من جا ماندم :)
پاسخ دادنحذفرویایی که ام تی همینجا و پای این عکس خلق کرد، فوق العاده زیبا است! من حرفی ندارم. از جایم روی صندلی هم کاملا راضی ام. هرکدام از شما عزیزان هم کنارم باشید مایه ی سرور و دلشادیست. اصلا شما دوتا قرار بگذارید یکساعت - یکساعت جایتان را عوض کنید ... وااای... فکرش را بکن... بعد باهم دعوایتان می شود، سرِ دقیقه ها! چون ساعتهایتان باهم تنظیم نیست.. بعد من هم همینطور که لم داده ام روی صندلی تماشایتان می کنم و غش غش می خندم...
الهه
هاهاها...اینجا دبگه خوش جنسی های الهه شروع میشه،حال که اینطوره اگه بخندی منهم میام پای صندلی را می کشم تا بیفتی تو آب .... این بار من می خندم
پاسخ دادنحذفنرگس
حالا که اینطور شد اصلا موقعی که نشستی تو قایق و توی عوالم خودت داری سیر می کنی و حواست نیست آروم... آروم... از پشت سر نزدیک قایق میشم و همچی تند تند تکونش می دم که تا مرز افتادن در آب پیش بری ... هاهاهاااا B)
پاسخ دادنحذفالهه
فکر کردی الهه جونم،منم اونوقت سرتو زیر آب میکنم بعدش که پشیمون نشدی میذارم سرتو از آب بیرون بیاری هوهوهو
پاسخ دادنحذفنرگس
هاهاها میگم الان ام تی میاد می بینه اینجا خشونت و قتل عام راه افتاده هاهاها
اوهوم... روحیات ام تی خیلی لطیفه با این حرکات ژانگولر و خفن ما هیچ تناسبی نداره. شایدم الان داره اینا رو می خونه می گه ای بابا! ببین تصویر آرام و زیبایی که خلق کردم رو این دوتا چی به سرش آوردن! سه سوته تبدیل کردن به صحنه ی کارزار :))))))
پاسخ دادنحذفالهه
هاهاها...............
پاسخ دادنحذفخب بذار ام تی اون روی سکه رو هم ببینه
نرگس
آره دیگه باید با "واقعیت"ها مواجه بشه ;)
پاسخ دادنحذفالهه
هاهاها آره واقعیت تلخ تو و من!!!!
پاسخ دادنحذفنرگس
چرا تلخ؟
پاسخ دادنحذفاين عين زندگیه، من كه شنا بلد نيستم، اهل هل دادن هم نيستم، ولی چقدر با هم بخنديم، مطمئنم كه خنده هامون بهترين يادگار از اين سفر خيالیه.
ام تی جان
پاسخ دادنحذفاگه میخوای با من و الهه راه بیای باید کمی شرارت از ما یاد بگیری،یا بهتر بگم شرارت درونی ات را کشف کنی وگرنه می بازی؛گفته باشم ها
هاهاها
نرگس
الهه جون راست نمی گم؟!
شرارت من همين بس كه وقتی داری گلها رو بو می كنی چشماتو از پشت سر بگيرم تا حدس بزنی من كی ام ، الهه يا ام تی.
پاسخ دادنحذفبله نرگس جون کاملا درست می گی D:
پاسخ دادنحذفام تی جان اووووه... همینقدر شرارت بلتی فقط؟! این که خیلی کمه!
نرگس جان فکر کنم باید خودمون دوتا یه جلسه ی اضطراری تشکیل بدیم بشینیم فکر کنیم ببینیم چجوری میشه یه خورده شرارت به ام تی تزریق کنیم :)
آره نشست اضطراری برای تدوین قانون اساسی شرارت!!!هاهاها...الهه جون شروع کن من هم ادامه میدم
پاسخ دادنحذفنرگس
ام تی جان مصرانه ازت شرارت میخواهیم
من شرورم بی آنكه بخواهم
پاسخ دادنحذفبی آنكه حتی تو و الهه را در اين بازی وادار به تسليم كنم شرورم
حالا گيريم قورباغه ای را در كيف تو بگذارم و مارمولكی را در كيف الهه، آنوقت جيغ شما را در كجای آرامش اين تصوير جا بدهيم؟ LOL
هاهاها خب این شد یک چیزی...
پاسخ دادنحذفبذار ببینم من چه وتکنشی نشون میدم؟!
جیغی کوتاه و بعدش به خودم میام و میذارم دنبال تو و بعدش که گرفتمت به الهه میگم که دهتو بگیر و باز کنه بعدش قورباغه رو میندازیم تو دهنت ...هاهاها
نرگس
اين كار كه شد شكنجه
پاسخ دادنحذفاما خب ، باز هم قبول ،
" وقتی شكنجه گر تويی ، شكنجه اشتباه نيست "
هاهاهااااااااااااااا زرنگ جان مگه قورباغه انداختن توی کیف یک قورباغه-ترس شکنجه نیست ؟!
پاسخ دادنحذف1-1 شکنجه تو هم قبول
نرگس
اوه... اوه... اوه...
پاسخ دادنحذفمارمووولک!!
نـــــــــــع!
آقا من از موضعم عقب نشینی می کنم.
ام تی جان همون مظلوم و معصوم بمونی بهتره
:))))
خدایی این مارمولکه خیلی خفن بود! من خیلی خیلی خیلی چندشم میشه از مارمولک. باز رحمت به قورباغه!
الهه