۱۳۹۴ تیر ۹, سه‌شنبه

BaBaZuLa - 24.03.2013 - Lido - part 4





با چهاردیواری جان رهای تو در حبس نمی شود که

با مرگ من جان رهایم قطعه قطعه نمی شود که
با عشق بازی از جان رهای تن کاسته نمی شود که
با تقلید، جان رهای ژن ها زیاد نمی شود که



۷ نظر:

  1. می خواستم درس خوبی بهت بدم چون بین بخشیدن و خشم از تو سرگردان بودم . کل سال منو اینجا خراب کردی . من نمی دونم پیش خودت چی فکر کردی اما الان دیگه برام فقط یه مستضعف اخلاقی هستی .همین و بس . برو که دیگه رها شده ای و یک بی ارزش . اینقدر بی ارزش و ترسو و فقیر اخلاقی هستی که وقتی التماست می کردم جوابم رو بدی سکوت شیطانی می کردی تا من رنج بدی ! من فقط پرسشم اینه تو چقدر می تونی عقده ای باشی ؟! حالا بهتره دیگه بری بیرون از زندگی من برای همیشه ! اینقدر با تو مستضعف اخلاقی سر و کله زدم که خودم هم در سطح تو شدم . اما می خوام دوباره شروع کنم .دیگه فریب نخورم و از خودم دفاع کنم و مثل یک بچه بی دفاع نباشم . این چطور دوستی بود ؟! برو ... واقعاً دیگه رها شده ای و برام یکی از ... . آدمی هستی که فقط می خوای انتقام گذشته ات رو از دیگران بگیری . از آدم بینوا و مسکینی مثل من انتقام گرفتی ! برو فکر کن . فقط فکر کن و با بقیه اینکار رو نکن . فقط یک بدبخت به لحاظ اخلاقی در بحران سکوت می کنه . اینقدر حقیری که میگی سکوت منو مجوز کردی که ... ! اگر انسان بالغی بودی هیچگاه سکوت نمی کردی . حتی آدرسم رو هم دادم بیای اگر جرات داری اما حالا فقط بهتره بری بیرون . هیچ کس اینقدر منو آزار نداد ! سکوت تو اهریمنی ترین سکوتی بود که در عمرم دیدم . اهریمنی ترین سکوت . شاید لحطاتی که ضجه می زدم لذت هم میبردی ! نمی دونم پس قضاوتی نمی کنم . اما سکوت تو اهریمنی بود . تو حق نداری سکوت کنی در اون جور مواقع ! نه برای من نه برای هیچ کس . چرا فقط تو باید زندگی دیگرانو رو خراب بکنی ؟ بگذار دیگران هم تو رو به خودت نشون بدن ! خیلی بد نیست .

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. من معذرت می خوام منو ببخش نباید اینکار رو می کردم .منو ببخش

      حذف
  2. نظرم رو پاک کن چون من بلد نیستم می فهمی چه طوری شدم ؟ میبینی چقدر حالم بد شده ؟نظرنم رو حذف کن . دیگه تموم شد . امیدوارم برای همیشه اندیشه ی تو برای من تموم بشه و رهام کنی

    پاسخحذف
  3. من به واژه واژه نوشته ام اعتقاد راسخ دارم که برات نوشتم .تنها دلیل عذر خواهیم این بود که باید برات خصوصی می نوشتم نه عمومی .

    پاسخحذف
  4. ای کاش میدانستی "تحقیر " یعنی چه !! ای کاش میدانستی ! ای کاش اینقدر مستضعف نبودی و معنی "همدردی " را میفهمیدی . من از خودم بیزارم و هر روز یک ساعت در بالکن خانه ی دوستم می نشینم و بر خودم لعنت می فرستم برای اعتماد به تو ... برای سخن گفتن با تو و خرج احساسم . حس می کنم به من تجاوز شده با تحقیر .... فریاد می زنم در غروب اینجا که بس است سکوت ! بس است سکوت .! روانی ام کردید . موجی ام کردید . بس نیست آزار من ؟! بر خودم لعنت می فرستم که چرا وقتی یک بار رها شدم چرا دوباره اعتماد کردم ؟! چرا باید در سکوت اهریمنی رها می شدم ؟؟ من چه کرده بودم ؟! فریاد می زنم در درونم که من چه کرده بودم که مستحق چنین سکوت جهنمی بودم ؟! خانه ام آتش گرفته است ... روانم موجی شده و خوش به حال تو .... زندگی ات را می کنی ساکت و آرام . مرگ بر سکوت اهریمن .مرگ بر سکوت اهریمن . من از خودم بیزارم . دیگر روحم باکره نیست . نمی توانم اعتماد کنم . بکارت مرا پس دهید ای آدمیان نابه کار !!

    پاسخحذف
  5. تو بازی را بردی .... اما به چه قیمتی ؟! من تقریباً تا چندین ماه تعادلم را از دست داده و تا بازیابی خودم که کجا ایستاده ام به زمان نیاز دارم . امیدوارم همانطور که اعتماد مرا از آدمیان با خشونت نهایی سکوت اهریمنیت از بین بردی ، دیگر نتوانی هیچ کس را دوست بداری . امیدوارم نور محبت در قلبت هر روز کم فروغ و کم فروغ تر بشود و نتوانی دوست بداری و در جهنم زندگی کنی . امیدوارم خدا و طبیعت تو را به خاطر سکوتت نبخشند . امیدوارم نتوانی دوست بداری تا بفهمی با من چه کردی با آن سکوت وحشیانه ات . من عملاً تا مرز جنون رفته ام اگر نه چرا باید تو را مخاطب قرار دهم .دیوار بیشتر از تو این مسائل را می فهد . دیوارها هم انسان را با سکوت زجر و شکنجه می دهند . مانند تو در آخرین روز . تو چه فرقی با دیوار داشتی ؟

    پاسخحذف
  6. سلام نرگس
    منو ببخش
    باور کن نمیخوام باهات حرف بزنم
    فقط می خوام ازت معذرت خواهی کنم
    اگر خواسته یا ناخواسته آزردمت
    این حق تو هست که ببخشی یا نبخشی
    ببین من دوست داشتم برام یک مادر باشی متاسفانه چون بیمار بودم
    می خواستم تو برای من مادر باشی
    و وقتی رفتی حس کردم یتیم شدم
    اونم بدون هیچ دلیلی
    دنیا دور سرم گیج رفت
    چون احساس کردم من باز هم بی مادر شدم
    اینقدر دوستت داشتم که نمی خواستم واقعیت رو قبول کنم که تو هم یک روز باید بری
    اما این فقدان اینقدر زجرم میداد که دیدم تو هم مثل بقیه منو ترک کردی
    ولش کن که تقصیر من بود یا نه
    من شاید فردا بمیرم اما قبل از مرگ می خوام راستش رو بهت بگم که مثل مادر و حتی بیشتر از مادرم دوستت داشتم
    تو به من یک بار گفتی من نه مادرت هستم و نه معشوقت
    من مشکلی با قسمت دوم نداشتم . باور کن
    اما چرا مادرم نبودی ؟؟
    اما چرا مادرم نبودی ؟؟
    من دارم گریه می کنم .
    من بیمارم که توقع داشتم تو مادر من باشی
    بسه دیگه دارم گریه میکنم .
    دیگه خداحافظ و یک موسیقی برات می فرستم یادگاری
    ماه هاست و سالهاست که حس یتیمی میکنم
    منو ببخش .من هیچ کینه ای از هیچ کس دیگه ندارم
    خدانگهدار

    پاسخحذف

Merci