۱۳۹۳ بهمن ۱۹, یکشنبه

ام تی جانم
اینجا رو برات دوباره فعال کردم
دو ماه قبل وزارت علوم رفتم امور دانشجویان خارج از کشور. یکی از هند اومده بود اونجا، همه ش حس میکردم تویی. انگار شازده کوچولو بود، دیناش همونقدر آروم و ناب بود. جالب اینجاست برگشت نگام کرد بی هیچ مقدمه ای خندید و سلام داد بهم...
تا زمانی که کارش تموم بشه، با اینکه نوبتم هم رسیده بود، از پیش اش جدا نشدم و نشستم صحبتهاشو گوش کردم.
بیا منتظرتم رویای خوب


۶ نظر:

  1. تو با من چه کردی نرگس خوشبو،
    این حق من نبود، این حق من نیست،
    چه روزهایی که اومدم و نبودی، هر روز، روزی چند بار،
    الان وقتی اومدم و رد پاتو دیدم به تمام لحظه های زیبایی که با هم به تصویر کشیدیم قسم تنم به لرزه افتاد،
    مدتها بود اشک شادی رو تجربه نکرده بودم،
    این لحظه دنیام چقدر امنه،
    هزار بار سلام

    پاسخ دادنحذف
  2. کجایی نرگس جان؟
    باور کن بدون تو گلهای این باغ با من قهرند،
    زود برگرد...

    پاسخ دادنحذف
  3. سلام ام تی جان
    ببخشید نبودم
    خیلی بیش از خیلی خوشحالم که دوباره می بینمت
    برگشتم، من اینجام...

    پاسخ دادنحذف
  4. چقدر خوبه که هستی، چقدر خوبه که برگشتی،
    هر روز که میگذره بیشتر از قبل حس میکنم چقدر برای بودن فرصتمون کمه،
    بیا باشیم حتی لابلای این خطوط، حتی به اندازه ی همین چند کلمه،
    خوشحالم خیلی بیشتر از خیلی،
    ...

    پاسخ دادنحذف
  5. وقتی میدونیم که میشه لحظه را بسط داد و گسترد، من یکی که نگران"فرصت کم" زندگی نیستم.

    پاسخ دادنحذف
  6. آره درسته،
    و به قول سهراب: زندگی رسم خوشایندی است.
    زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ،
    پرشی دارد اندازه عشق

    پاسخ دادنحذف

Merci