۱۳۹۰ آذر ۸, سه‌شنبه


۱۵ نظر:

  1. نرگس جان، خاتون عزیز این خانه ی مجازی، هزار بار سلام،

    ماجده رومی، انغام، و لطیفه صداهای ماندگار در زندگی ام هستند.

    نرگس خاتون، کاش ما قصه بودیم، قصه ای از هزار و یک شب، افسانه ای دور، خیلی دور، دور از هر چه امروز و فرداست، کاش ما زنده بودیم، تا همیشه.

    الهه ی خوب تو خوبی؟

    پاسخحذف
  2. نرگسِ عزیز!
    جات توی فیس‌بوک واقعاً خالیه!
    خواهش می‌کنم برگرد! ما می‌تونیم از اونجا جوری استفاده کنیم که خودِمون درست می‌دونیم.
    کاش برگردی اونجا باز... کاش دوباره در «نی‌لبک» بنویسی... کاش حضورِ بیش‌تری داشته باشی!

    پاسخحذف
  3. سلام ام تی جان
    در قصه بودن مان شک نکن،اما در باره اینکه قصه ای شیرین هستیم یا تلخ به نظرم می توان شک کرد...
    نرگس

    پاسخحذف
  4. یحیی جان
    جای تو و برخی دوستان هم برای من خالیه،ظاهرا یا آستانه تحمل من پایینه یا اینکه واقعا برخی ها به شدت غیرقابل تحمل اند و این تقصیر من نیست.ولی باور کن که حضور شخص خودت و یکی دو دوست دیگر کافیست که من خودم را در بهشت کلمات و گفتگو حس کنم.خواستی آی دی تو بفرست برام بیام صفحه ات.ارتباط با تو هر زمان برای من آموزنده و خوشایند بوده و هست
    نرگس

    پاسخحذف
  5. یحیی جان اینو برای مسعود برجیان دوست عزیزمان نوشتم:شهرتی که در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی عاید برخی شده باعث شده که خودشان را مرجع و داور همه چیزی تصور کنند و این را دوستان و اطرافیانشان ایجاد و تقویت می کنند.در واقع هدف ایجاد یک کولونی یارگیرانه هست سپس و در وهله آخر ارتباطی صمیمی و عمیق معطوف به برخورد آراء. کافیست اولین کامنت موید نوشته کسی باشد بعد از آن کامنت همه راه تایید را در پیش خواهند گرفت و در صورت نفی یا نقد باز هم این اتفاق خواهد افتاد.یکبار دل نوشته ای کوتاه در ااستاتوس ام زدم و یکی از این خانمهای خود همه چیز دان! که همه مان هم می شناسیمش و به خوش فکری و روشنفکری معروف است و در تمام صفحات هم حی و حاضر است آمد بلافاصله یک کامنت گذاشت و نوشت:"اشتباه است"!!! می توانی تصورش را بکنی چه حس چندش آوری است که دیگران موقعیت لحظه ای و حسانی تو را داوری کنند؟حالم ازش به هم خورد و حذفش کردم،شخص مورد نظر را می گویم.می دان یچیه؟انسانها و مدعیان را در عرصه زندگی واقعی و همچنین به هنگام قدرت باید ارزیابی کرد.در این بی قدرتی واقعی و اما قدرتمندی مجازی،همه دموکرات و متساهل و همبسته هستند ولی کافیه یک مورد واقعی در زندگی غیرمجازی پیش بیاد تا هر کسی آنچه که هست را بنمایاند.این هم بد موقعیتی است که آدمی بخواهد با دیگران به دیالوگ بنشیند ولی دافعه هایی اینچنینی مانعش بشود.من که تحملشان را ندارم.نرگس

    پاسخحذف
  6. نرگسِ عزیز!
    ممنون از مهر و نیک‌نگریِ همیشگیِ تو نسبت به خودم!
    تقریباً یک هفته پس از آنکه تو در اواخرِ بهار از ف.ک رفتی، من هم رفتم. کلاً هم چند ماهی بیش‌تر نبود که تازه به آنجا وارد شده بودم در حالی که برخی دوستان از 2007 (آغازِ تولدِ ف.ک) آنجا هستند. پنج ماه دی‌اکتیو بودم تا همین چند هفته پیش که باز اکتیو کردم. دلیلِ اصلی‌اش از میان بردنِ فضایِ ساده، صمیمی، مستعار و امنِ «گودر» بود. بدبختانه جایگزینش که «پلاس» باشد، پُر از باگ/نقص/کاستی/کمبود/عیب است. واقعاً الان بحث‌های جدی‌تری در ف.ک می‌شود تا در پلاس. در واقع، گوگل با از بین بردنِ گودر، مهم‌ترین رقیبِ ف.ک رو با دستِ خودش کُشت و چیزی رو جایگزین کرد که حالا حالاها نمی‌تونه در حدِ هماوردی با ف.ک باشه. بعید نیست بازم دی‌اکتیو کنم چون فضای ف.ک در اصل برای ارتباطاتِ واقعی طراحی شده و پیوندهای افراد به‌شدت شخصی و گاهی سطحی هست و در کل هرگز جای امنی برای هویت‌های مستعار نبوده و نیست.
    در موردِ نکته‌ای که برای مسعود نوشتی:
    بله! کاملاً حق با توست. کسانی هستند آنجا که با داشتن چند هزار دوست سروری می‌کنند و این شُمار آدم در لیست‌ِشان آنان را به توهم انداخته که از دیگران یک سر و گردن فراترند. در واقع، یکی از بدی‌های ف.ک ارزانی‌داشتنِ نفوذ به کسانی ست که شایستگیِ آنرا ندارند و از نفوذِ پدیدآمده برای برآوردنِ تمناهای شخصی و نیندیشیده‌ی خودشان بهره‌برداری می‌کنند. یادِ گودر بخیر که هیچ‌کدام از این مشکلات را نداشت!
    اما من میانِ شهرتِ وبلاگی و شهرتِ فیس‌بوکی اندکی فرق می‌گذارم. به‌نظرم در عرصه‌ی وبلاگ‌ها این شهرت دشوارتر به‌دست می‌یاد و عیارش هم به‌طبع بیش‌تره. در فیس‌بوک با چند شگردِ خاص می‌شه چندین هزار نفر رو به‌عنوانِ دوست در لیست قرار داد. گرچه در نهایت همین وبلاگ‌نویسی و شهرت ناشی از آن هم می‌تونه توهم‌زا باشه و آدم رو به خیالاتِ باطلی مانندِ تعیین‌تکلیف برای وبلاگستان یا فخرفروشی و اظهارِ نظر در هر زمینه‌ای بکشونه.
    در پایان:
    اون آدم صد البته به احساسِ تو دست‌درازیِ نابه‌جا کرده اما ارزش نداره که تو خودتو بدین‌خاطر محدود کنی یا از شبکه‌های اجتماعی صرفِ‌نظر کنی... مهم اینه که ما بتونیم با هم باشیم و با هم بمونیم و در ساز و کارِ روزمره و لوسِ ف.ک خودمون رو گرفتار نکنیم. به‌نظرم شبکه‌هایی مثه فیس‌بوک می‌تونن بدل به کلبه‌های گفتگو بشن و یک جور صمیمیتِ انتقادی رو بینِ اعضاشون ایجاد و حفظ کنن.

    پاسخحذف
  7. یحیی جام ضکم تایید صحبتهای تو،آنچه که من برای مسعود نوشته ام مثالی از بین موارد عدیده بود.تنها به خاطر این یک مورد نبود که فیس بوک را ترک کردم...نرگس

    پاسخحذف
  8. ببخشید:یحیی جان

    پاسخحذف
  9. نرگس جان بخند، وقتی که می خندی جهان شبیه لبخند توست. الهه نیست اگر بود با هم پیاده می رفتیم تا همان برکه ای که تصویر آرامش هنوز به دیوار دلم آویزان است.

    پاسخحذف
  10. s=سلام ام تی جان
    کجایی تو؟
    الهه فعلا ما رو ترک کرده هاهاها
    نرگس

    پاسخحذف
  11. سلام به بانوی موسیقی و گل،

    اگر قرار بود برای گلها ملکه ای رو انتخاب کنی کدوم گل رو انتخاب می کردی؟ من نرگس رو انتخاب می کردم، تاج زرینش شکوه ملکه بودن رو به تصویر می کشه. الهه همین اطرافه، مطمئنم وقتی که بیاد برامون یک سبد رویا میاره اون می دونه که من چقدر رویا دوست دارم.

    پاسخحذف
  12. منهم نرگس را انتخاب می کردم ،این را به آسودگی می گویم چون هیچ شبهه ای در وجودم نیست که "اسم" مرا با "خود گل نرگس" یکی فرض کند.الهه بیاد آره...الهه از دلم برمی آمد که فحشی سوسولی بهت بدم بذار برای وقتی که دیدمت...
    نرگس

    پاسخحذف
  13. ساعت 2:50 بامداده و من می رم تا خواب دریا ببینم، کریسمست مبارک.

    پاسخحذف
  14. ام تی جانم کرسمس تو هم مبارک!سال نو مبارک و بهترین بهترین ها را برات میخوام
    نرگس

    پاسخحذف

Merci