۱۳۹۳ اسفند ۱۸, دوشنبه

ام تی جان
چرا انسانها آدمو وقتی لازم دارن دوست دارن؟
چرا جهانشونو ارتقا نمیدن؟
چرا انسانها وداع خوب را بلد نیستند؟
چرا ...
...

۳ نظر:

  1. چون به دیروز و فردا دل بستیم،
    چون امروز و نمی بینیم،
    چون برای ما همین لحظه تمام ما و تمام دنیا نیست،
    چون اجازه نمیدیم به لحظه ها و آدمها که بیان و برن،
    چون اونها رو برای خودمون میخوایم، هم دیروزشون رو هم فرداشون رو،
    سالهاست سعی میکنم که امروز و باور کنم و زندگی کنم بدون توقع و انتظار،
    لحظه ها و آدمها رو بغل کنم و بعد نه درگیر گذشته شون بشم و نه منتظر فرداشون،
    ولی سخته، خیلی سخته
    همونجوری که نمیشه عطر حضور تو رو در شیشه ی امروزم حبس کنم،
    تو گذشته رو به یادم میاری، درست وقتی منتظر فردام تا رد پاتو اینجا ببینم،
    اینه شکست ما در بازی زمونه،
    بودن یا نبودن،
    ببخش که بی ربط حرف زدم، بی وقفه اومد و نوشتم،
    تو فراموش کن.

    پاسخحذف
  2. اصلا هم بی ربط نیست. مرسی از همراهی ات

    پاسخحذف
  3. من فقط پرسشم اینه به خاطر این خضولی که اینجا نوشتی اینو مینویسم . به نظر تو بهتر نبود موقعی که می خواستی گورت گم کنی بری گمشی از زندگی من بیرون ،اون دهنتو باز می کردی حداقل یک کلمه می گفتی چرا ؟! فکر نمی کردی آدمها آزار میبینن یا اینقدر پست و شریر بودی که با علم به اینکه آزار میبینم با من این کار رو کردی ؟ بعد تو خجالت نمی کشی این چرت و پرتا رو اینجا نوشتی که چرا جهانشون رو ارتقا نمی دن و ... . آخه توی بی شعور که از اعتماد آدم سواستفاده می کنی ،آدمو تحقیر می کنی و ... تو خجالت نمی کشی ؟! از این به بعد وقتی خواستی گورتو گم کنی بری از زندگی یکی بیرون دهنشو سرویس نکن . بگو چرا داری میری گمشی . به خدا اینقدر حقیری حیف تنفر ...! تو لایق ترحمی نه تنفر .... لایق ترحم ...

    پاسخحذف

Merci